بده که سَروین بابا نداشته باشه
بده که از من نباشه
بده گردی چشماش به من نره
بده که رویای یه روزه م بود
یه روزه داشتمش و بزرگش کردم
دوسش داشتم، دوسم داشت.
تو یه دنیا که فقط من بودم و سَروین.
راستی اگه با خیال ما واقعا یه دنیا ساخته میشد،
سَروین اونجا با موهای بلندش دم پنجره وای میستاد میگفت مامان غصه نخور؟
من نگران فردام که سَروین نداره
که من مامان خوبی نیستم توش
من نگران فردام که با بینی باد کرده میرم خونه آقاجون
من نگرانم وقتی رویاهام خراب میشه گوشه هاش پوست سَروینو بخراشه.
شب بخیر دختر یه روزه ی من
مامان دوسِت داره
از همه چی جانم، از همه چی تو دنیا بیشتر.