هیچکس نمیدونه تو کتابخونم پشت کتاب انسان و سمبل هایش چی قایم کردم.

پای اسکایپ باز همون جمله رو گفت. همون جمله که چند ماه پیش باعث شد دل چمدونامو پر کنم و برم پیشش. بازم همونو گفت، ولی مگه من نیومدم و بهترین خاله ی ممکن نشدم؟ اونی که رفتنیه، اونی که سرنوشتش جای دیگه گره خوردست، با یک ماه و دو هفته تلاش مال من نمیشه.موندنی نمیشه. کسی واسه هیچکسی موندنی نمیشه. بعضا اومدنی هم نمیشه حتی. فقط من موندم و جون کندنای اضافی. با رشته های در رفته از زندگی خودم که هرجور میبافمشون مرتب نمیشن.

یادمه یه سال پیش خودمو ازش کشیدم کنار، دیدم که نزدیک کی میشه. امسال که حرف میزنیم میبینم درگیر شده. چه نموندنی خوبی بودم، چه شوربختی بود.

کسی نمیدونه پشت کتاب انسان و سمبل هایش چی خیره شده به من. 


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.